جدول جو
جدول جو

معنی چابک سخن - جستجوی لغت در جدول جو

چابک سخن(بُ سُ خَ)
سخنور. ناطق. کسی که در سخن مضامین نیکو تواند آورد:
به آن چابک سخن دشت بیاض شعر ارزانی
که صد مضمون بهم از یک خدنگ خامه میدوزد.
؟ (از آنندراج)
لغت نامه دهخدا

پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما

تصویری از چرب سخن
تصویر چرب سخن
خوش سخن، چرب گفتار، چرب زبان
فرهنگ فارسی عمید
(نَ / نِ سُ خَ)
زنخ زن. چارچارگوی. (مجموعۀ مترادفات ص 370). حرف مفت زن. بیهوده گو
لغت نامه دهخدا
(بُ سِیْ)
تندرو. زودگذر. شتابناک:
آن نگر کآسمان چابک سیر
نام من شر نهاد و نام تو خیر.
نظامی (هفت پیکر)
لغت نامه دهخدا
(چَ سُ خَ)
چرب گفتار. چرب گو. خوش سخن. آنکس که بسخنان نرم و دلاویز شنونده را مجذوب خود کند. چرب زبان. لبق. لبیق. (منتهی الارب) :
گر من لابه ساز چرب سخن
چه بسی لابه ها بدل ندهم.
فرخی.
، متملق. چاپلوس. زبان باز. مردم فریب:
من از فریب تو آگه نه و تو سنگین دل
همی فریفته بودی مرا به چرب سخن.
فرخی.
رجوع به چرب زبان و چرب گفتار شود
لغت نامه دهخدا
(بُ سَ)
دهی جزء دهستان اوشیان بخش رودسر شهرستان لاهیجان، در سی ودو هزارگزی جنوب خاوری رودسر، سر راه شوسۀ رودسر به شهسوار کنار دریا جلگه، معتدل، مرطوب. آب آن از نهر مایده، محصول آنجا برنج و مرکبات و چای، شغل اهالی زراعت، راه آن شوسه است و 25 باب دکان و ماشین برنج کوبی و مالش چای دارد. (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 2). و رجوع به فهرست سفرنامۀ مازندران رابینو شود
لغت نامه دهخدا
(سُ خُ / خَ)
پاک گفتار. درست گفتار:
آنکه او را بستاید چه بود، پاک سخن
وانکه او را نستاید چه بود، یافه درای.
فرخی
لغت نامه دهخدا
تصویری از پاک سخن
تصویر پاک سخن
پاک گفتار درست گفتار
فرهنگ لغت هوشیار